پدربزرگ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پدر پدر

فونتیک فارسی

pedarbozorg
اسم
grandfather, grandparent, granddad, granddaddy, grandpa

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- پدربزرگ مادری من دیوید نام داشت.

- My maternal grandfather was named David.

- پدربزرگ من کهنه‌سرباز است و در جنگ جهانی دوم خدمت کرده است.

- My grandfather is a vet and he served in World War II.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پدربزرگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پدربزرگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پدربزرگ

لغات نزدیک پدربزرگ

پیشنهاد بهبود معانی