فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پدربزرگ به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پدر پدر

فونتیک فارسی

pedarbozorg
اسم

grandfather, grandparent, granddad, granddaddy, grandpa

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پدربزرگ مادری من دیوید نام داشت.

My maternal grandfather was named David.

پدربزرگ من کهنه‌سرباز است و در جنگ جهانی دوم خدمت کرده است.

My grandfather is a vet and he served in World War II.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پدربزرگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پدربزرگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پدربزرگ

لغات نزدیک پدربزرگ

پیشنهاد بهبود معانی