rain, rainfall, downfall, precipitation, shower, spatter, sprinkle, downpour
rain
rainfall
downfall
precipitation
shower
spatter
sprinkle
downpour
میزان بارش سالیانه
the annual rate of precipitation
امکان بارش باران
the possibility of rain
fall, snowfall, windfall
fall
snowfall
windfall
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بارش سالانهی برف در کوهستانها در سالهای اخیر افزایش یافته است.
The annual snowfall in the mountains has increased in recent years.
بارش برف به ارتفاع شش اینچ
a six-inch fall of snow
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بارش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بارش