آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

بارش به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / baaresh /

rain, rainfall, downfall, precipitation, shower, spatter, sprinkle, downpour

rain

rainfall

downfall

precipitation

shower

spatter

sprinkle

downpour

بارندگی

میزان بارش سالیانه

the annual rate of precipitation

امکان بارش باران

the possibility of rain

اسم
فونتیک فارسی / baaresh /

fall, snowfall, windfall

fall

snowfall

windfall

ریزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بارش سالانه‌ی برف در کوهستان‌ها در سال‌های اخیر افزایش یافته است.

The annual snowfall in the mountains has increased in recent years.

بارش برف به ارتفاع شش اینچ

a six-inch fall of snow

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بارش

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
باران مطر
مترادف:

ارجاع به لغت بارش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بارش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بارش

لغات نزدیک بارش

پیشنهاد بهبود معانی