روانشناسی prevention, suppression, inhibition, prohibition
مدیتیشن میتواند ابزار قدرتمندی برای بازدارندگی عاطفی باشد.
Meditation can be a powerful tool for emotional suppression.
دولت از بازدارندگی رسانهای برای کنترل انتشار اطلاعات استفاده کرد.
The government used media suppression to control the spread of information.
deterrence, determent, prevention, veto, restraint, obstruction, prohibition, dissuasion, hindrance
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بازدارندگی تسلیحات اتمی
nuclear deterrence
به بازدارندگی از جرم باید اهمیت بیشتری داده شود.
Crime prevention had to be given more prominence.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بازدارندگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بازدارندگی