niggardliness, jealousy, stinginess, miserliness, envy, parsimony, meanness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از شدت بخل نه خودش میخورد نه میگذاشت دیگران بخورند.
Out of extreme miserliness, he neither ate nor did he let others eat.
بخل او نمیگذاشت از کوچکترین لذتها در زندگیاش بهرهمند شود.
His miserliness prevented him from enjoying the simple pleasures in life.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بخل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخل