تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- کرم و لطف پروردگار
- کرم او هیچ مرزی ندارد.
- کرم نرم و خامهای بود.
- کرم وانیلی
- قبل از اینکه به رختخواب برود، لایهی ضخیمی کرم به صورتش زد.
- خانمها به صورت خود کرم مالیدند.
- کرم پوست
- کلاه پری کرم روشن بود.
- برای مهمانی یک پیراهن کرم پوشید.
- کرم زیر پا له شد.
- ماهیگیر از یک کرم زنده به عنوان طعمه استفاده کرد.
- کرم پروانه
- دانشمند به دقت کرم را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کرم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کرم