آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

بدوی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / badavi /

Bedouin, wanderer, nomad, roamer

Bedouin

wanderer

nomad

roamer

صحرانشین

قبیله‌ی بدوی در صحرا با شترها و خیمه‌هایشان سفر کردند.

The Bedouin tribe traveled across the desert with their camels and tents.

افراد بدوی ارتباطی عمیق با زمین و منابع آن دارند.

The Bedouin people have a deep connection to the land and its resources.

صفت
فونتیک فارسی / badavi /

primitive, primal, of an early stage, antediluvian, prime, initial, rude, germinal

primitive

primal

of an early stage

antediluvian

prime

initial

rude

germinal

ابتدایی، آغازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

نقاشی‌های بدوی درون غار

rude cave drawings

قبایل بدوی آفریقا

African primitive tribes

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بدوی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
بادیه‌نشین صحرانشین صحراگرد بیابان‌نشین بیابان‌گرد
متضاد:

ارجاع به لغت بدوی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدوی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدوی

لغات نزدیک بدوی

پیشنهاد بهبود معانی