harvest, yield, harvesting
بعد از برداشت محصول، کولیها آمدند و بقایای گندم را جمع کردند.
After the harvest, the gypsies came and gleaned wheat.
فصل برداشت بود و کشاورزان سخت مشغول بودند.
It was harvest and the farmers were very busy.
understanding, conception, take, view, perception, conclusion, notion, interpretation, estimate, impression
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برداشت او از موقعیت سیاسی کشور
his understanding of the country's political situation
برداشت تحریفشدهای از تاریخ
a distorted view of history
برداشت شما از حرفهای او چه بود؟
What was your impression of his words?
withdrawal
او مبلغ زیادی از حسابش برداشت کرد.
She made a large withdrawal from her bank account.
بانک کارمزد 20 دلاری را به ازای هر برداشت اعمال کرد.
The bank imposed a $20 fee for each withdrawal.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برداشت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برداشت