امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

برف به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

قطره‌های منجمد‌شده‌‌ی سفید و بلوری‌شکلی که از آسمان فرو می‌ریزد

فونتیک فارسی

barf
اسم
snow

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- در برخی جاها برف انباشته شده است.

- In some places the snow has become drifty.

- برف خیابان‌ها را پوشانده بود.

- Snow had carpeted the streets.

- جسد او را از زیر برف درآوردند.

- They dug his body out of the snow.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برف

  1. مترادف:
    ثلج بشک فنجا
    متضاد:
    باران تگرگ

ارجاع به لغت برف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برف

لغات نزدیک برف

پیشنهاد بهبود معانی