coward, chicken-hearted, timorous, pusillanimous, fainthearted, gutless, lily-livered, chicken-livered, cowardly, timid, chicken, faint-hearted, yellow-belly
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک ژنرال بزدل
a cowardly general
او آنقدر بزدل بود که نمیتوانست با رئیسش در مورد این رفتار ناعادلانه مقابله کند.
He was too lily-livered to confront his boss about the unfair treatment.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بزدل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بزدل