embrace, hug, arm, bosom
embrace
hug
arm
bosom
کودک را در بغل گرفتم.
I took the child in my arms.
کسی را در بغل گرفتن
to give someone a hug
armful
armful
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با یک بغل کتاب کتابخانه را ترک کرد.
He left the library with an armful of books.
او یک بغل خرید به خانه آورد.
He brought home an armful of groceries.
next to, near to, by one's side (of), at the edge of
next to
near to
by one's side
at the edge of
پارک بغل مدرسه است.
The park is next to the school.
او بغل در ایستاده بود و صبورانه منتظر بود.
She stood near to the door, waiting patiently.
کلمهی «بغل» در زبان انگلیسی به hug یا embrace ترجمه میشود.
بغل به عمل نزدیک شدن به فرد دیگر بهطور فیزیکی و در آغوش گرفتن او اشاره دارد. این حرکت معمولاً بهعنوان نشانهای از محبت، دلگرمی، تسلی، یا خوشآمدگویی استفاده میشود. بغل کردن در بسیاری از فرهنگها بهعنوان یک اقدام مثبت و انسانی شناخته میشود که میتواند احساسات عاطفی و روابط نزدیک میان افراد را تقویت کند.
بغل میتواند در موقعیتهای مختلف انجام شود؛ مانند زمانی که فردی بهدنبال ابراز احساسات خود است، هنگام خداحافظی یا بهعنوان نشانهای از محبت و حمایت. این حرکت معمولاً به افراد احساس امنیت و راحتی میدهد و در مواقع سخت یا دشوار، میتواند تسکیندهنده باشد.
در واقع، مطالعات نشان میدهند که بغل کردن بهطور فیزیکی باعث آزاد شدن هورمونهای شادسازی مانند اکسیتوسین میشود که موجب کاهش استرس و ایجاد حس خوب در افراد میگردد.
از دیدگاه روانشناسی، بغل کردن یک اقدام عاطفی است که میتواند روابط بین فردی را بهبود بخشد و احساس نزدیکی و همبستگی را تقویت کند. این عمل بهویژه در روابط خانوادگی، دوستانه یا عاشقانه بهعنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط عمیقتر و احساسات مثبت در نظر گرفته میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بغل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بغل