full, loaded, charged
full
loaded
charged
side, bosom
side
bosom
fruit, [fig.] result, profit
fruit
result
profit
[c.p.] shuffling
shuffling
up, above, over, back, sway
up
above
over
back
sway
upon, on, over
upon
on
over
frontage
frontage
شیمی boron
boron
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بر