overhead, up, high, slope, top, above, acclivity, eminence, head, rise, summit, elevation
کوههایی که بر فراز دهکده سر به آسمان کشیدهاند.
Mountains brooding high over the village.
فراز و نشیب
acclivity and declivity
خانهی من بر فراز تپهای قرار دارد.
My house is located on top of a hill.
phrase
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این دقیقا همان فرازی است که دنبالش بودم.
That's exactly the phrase I was looking for.
این فراز تقریبا بیمعنی شده.
The phrase has become almost meaningless.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فراز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فراز