به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • فونتیک فارسی

    baar
  • bar(room)
  • load, burden, weight, [ship.] cargo, yield, fruit, alloy, coat, audience, time, turn
  • رنگ extender
  • کامپیوتر boot
  • payload
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بار

ارجاع به لغت بار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بار

لغات نزدیک بار

پیشنهاد بهبود معانی