آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳

    بار به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    load, lading, charge, cargo, truckload, shipload, haul, carload, freight

    load

    lading

    charge

    cargo

    truckload

    shipload

    haul

    carload

    freight

    محموله

    باید بار را قبل‌از طوفان تخلیه کنیم.

    We need to unload the cargo before the storm hits.

    کامیون با بار سنگین آجر رسید.

    The truck arrived with a heavy truckload of bricks.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    pressure, responsibility, overburden, weight, burden, bearing, brunt, demand, pinch, imposition

    pressure

    responsibility

    overburden

    weight

    burden

    bearing

    brunt

    demand

    pinch

    imposition

    مسئولیت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    او بار نقش جدیدش را شدیداً بر دوش خود حس می‌کرد.

    She felt the responsibility of her new role weighing heavily on her shoulders.

    او زیر بار انتظارات خانواده‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

    He struggled under the pressure of his family's expectations.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    load, the quantity of a commodity carried by a vehicle

    load

    the quantity of a commodity carried by a vehicle

    کالایی که با وسیله حمل می‌شود

    کامیون با بار سنگینی از چوب رسید.

    The truck arrived with a heavy load of timber.

    او بار ون تحویل را قبل‌از حرکت بررسی کرد.

    She checked the load of the delivery van before departure.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    fruit, yield, fructification, crop

    fruit

    yield

    fructification

    crop

    محصول

    بار درخت نماد رشد و شکوفایی است.

    The fruit of the tree symbolizes growth and prosperity.

    بار درختان سیب بیشتر از حد انتظار بود.

    The yield of the apple trees was higher than expected.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    fur, the white coating on the tongue

    fur

    the white coating on the tongue

    باره‌ی روی زبان

    بار همیشگی روی زبان می‌تواند نشانه‌ی برفک دهان باشد.

    A persistent fur on the tongue can be a sign of oral thrush.

    او سعی کرد با تمیزکننده‌ی زبان، بار را از زبانش پاک کند.

    He tried to scrape off the fur from his tongue with a tongue cleaner.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    فیزیک charge

    charge

    شارژ

    الکترون دارای بار منفی است.

    The electron carries a negative charge.

    الکتریسیته‌ی ساکن ناشی از عدم تعادل بار الکتریکی است.

    Static electricity is caused by an imbalance of electric charge.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    time, once, occasion, attempt, stretch, sitting, -fold

    time

    once

    occasion

    attempt

    stretch

    sitting

    -fold

    دفعه

    من بارها به شما گفتم، لطفاً گوش کن.

    I've told you many times, please listen.

    فقط همین یک بار با شما موافقم.

    Just this once, I'll agree with you.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    audience, giving an audience

    audience

    giving an audience

    اجازه‌ی ملاقات با شخصی مهم

    پاپ به مقامات بلندپایه‌ی بازدید‌کننده بار خواهد داد.

    The Pope will give an audience to the visiting dignitaries.

    ملکه به هیئت نمایندگی در اتاق سلطنتی بار داد.

    The queen granted the delegation an audience in the throne room.

    اسم
    فونتیک فارسی / baar /

    bar, saloon bar, public bar, saloon, tavern, public house, bar room, brasserie, pub

    bar

    saloon bar

    public bar

    saloon

    tavern

    public house

    bar room

    brasserie

    pub

    میخانه

    او یک لیوان شراب در بار هتل سفارش داد.

    She ordered a glass of wine at the hotel bar.

    بار شب جمعه شلوغ و پرسروصدا بود.

    The public bar was crowded and noisy on Friday night.

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / -baar /

    a combining form (meaning: shore, bank)

    a combining form

    کنار

    دریابار

    seashore

    جویبار

    arroyo

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / -baar /

    a combining form (meaning: shedding, pouring)

    a combining form

    درحال باریدن

    خون‌بار

    shedding blood

    اشک‌بار

    weeping

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد بار

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    پاس دفعه مرتبه مرحله مره نوبت وعده وهله
    مترادف:
    بر ثمر ثمره حاصل محصول میوه
    مترادف:
    بنه توشه حمل محمول محموله
    مترادف:
    شرفیابی
    مترادف:
    رستوران کاباره مشروب‌فروشی میخانه
    مترادف:
    ثقل گرانی وزن
    مترادف:
    اجازه رخصت
    مترادف:
    جنین
    مترادف:
    رنج مشقت

    ارجاع به لغت بار

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «بار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بار

    لغات نزدیک بار

    • - بادیان ختایی
    • - بادیه
    • - بار
    • - بار آمدن
    • - بار آور کردن زمین
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.