permission, consent, permit, warrant, dispensation, authorization, assent, OK, license, leave, franchise
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بدون اجازه تو نیا!
Don't enter without permission!
از جانب آنها اجازه دارم که ادامه بدهم.
I have their permit to proceed.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اجازه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجازه