near, close by, close, vicinal, next-door, imminent, nigh, adjoining
در آیندهی نزدیک، بهزودی
in the near future
گرگان نزدیک به مرز ترکمنستان است.
Gorgan is close to the Turkmen border.
close, intimate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
امین دوست نزدیک من است.
Amin is my intimate friend.
دوستی نزدیکی بین آنها شکل گرفت.
An intimate friendship grew up between them.
near, nigh, close, next to, hereabout, by
نزدیک نشو!
Don't come close!
علی نزدیک شد ولی الهام خودش را عقب کشید.
Ali came close but Elham drew back.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نزدیک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نزدیک