به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

قریب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • نزدیک
  • فونتیک فارسی

    gharib
  • صفت قید
    near, approximate, nigh, close, kindreds, adjacent, proximate, nearby, almost, nearly, approximately
    • - قریب دو سال قبل

    • - nearly two years ago
    • - این طرح قریب به اتمام است

    • - this project is near completion
    • - به احتمال قریب به یقین

    • - with a probability bordering on certainty
    • - قریب دویست نفر

    • - almost two-hundred people
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد قریب

ارجاع به لغت قریب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قریب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قریب

پیشنهاد بهبود معانی