آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

قریب‌الوقوع به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / gharibolvoghoo' /

on the verge of happening, impending, imminent, pending, forthcoming, instant

on the verge of happening

impending

imminent

pending

forthcoming

instant

دارای احتمال وقوع در آینده‌ی نزدیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

قریب‌الوقوع بودن

to be about to happen, to be imminent of impending, to impend

سقوط حکومت‌های نکوهیده مردم قریب‌الوقوع است

the downfall of regimes that are hated by the people is imminent

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قریب‌الوقوع

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:

ارجاع به لغت قریب‌الوقوع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قریب‌الوقوع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قریب‌الوقوع

لغات نزدیک قریب‌الوقوع

پیشنهاد بهبود معانی