آخرین به‌روزرسانی:

پیش به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / pish /

front, forward, ahead, fore, lead, onward

جلو

او یک قدم پیش برداشت تا با دوستش سلام کند.

She took a forward step to greet her friend.

آن‌ها یک مانع پیش‌تر در جاده مشاهده کردند.

They spotted a ahead obstacle on the road.

اسم صفت
فونتیک فارسی / pish /

past, ago, previous, former

قبل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

سال پیش برای همه چالش‌برانگیز بوده است.

The past year has been challenging for everyone.

او مدت‌ها پیش به این شهر نقل مکان کرد.

She moved to this city a long time ago.

اسم صفت
فونتیک فارسی / pish /

near, in front of, next to, by the side of

نزدیک به

خانه‌ی او پیش رودخانه است.

Her house is near the river.

او در طول فیلم پیش بهترین دوستش نشسته بود.

She sat next to her best friend during the movie.

فونتیک فارسی / pish /

قدیمی a small comma that is put on top of a letter (sound of "o")

(نشان آوایی) ضمه
اسم صفت
فونتیک فارسی / pish /

before, ante, in advance of

جلوتر از

نسخه‌ی پیش‌از این نرم‌افزار دارای اشکالات کمتری بود.

The before version of this software had fewer bugs.

لطفاً درخواست خود را پیش‌از مهلت ارسال کنید.

Please submit your application in advance of the deadline.

پیشوند
فونتیک فارسی / pish- /

a prefix (meaning: before, pre-, fore-, pro-, ante)

قبل

پیشرو

forerunner

پیشاهنگ

boy scout

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیش

  1. مترادف:
    سابق قبل
    متضاد:
    بعد پس پشت عقب
  1. مترادف:
    فراپیش قبل قدام
  1. مترادف:
    برابر روبرو مقابل
  1. مترادف:
    زی نزد
  1. مترادف:
    گذشته ماضی
  1. مترادف:
    جلو پیشرو
  1. مترادف:
    کنار پهلو نزدیک
  1. مترادف:
    سمت سو طرف

ارجاع به لغت پیش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیش

لغات نزدیک پیش

پیشنهاد بهبود معانی