با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بلوغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بالغ‌شدگی

فونتیک فارسی

boloogh
اسم
puberty, maturity, pubescence, adolescence

- او به بلوغ رسید.

- He reached maturity.

- بلوغ پسر جوان از رفتار پرمسئولیتش مشخص بود.

- The maturity of the young boy was evident in his responsible behavior.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بلوغ

ارجاع به لغت بلوغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بلوغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بلوغ

لغات نزدیک بلوغ

پیشنهاد بهبود معانی