puberty, maturity, pubescence, adolescence
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او به بلوغ رسید.
He reached maturity.
بلوغ پسر جوان از رفتار پرمسئولیتش مشخص بود.
The maturity of the young boy was evident in his responsible behavior.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بلوغ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بلوغ