آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

بوسیدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / boosidan /

to kiss, to smack, to smooch, to buss, to osculate

to kiss

to smack

to smooch

to buss

to osculate

بوس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

او خم شد تا پیشانی برادر نوزادش را ببوسد.

She leaned in to smooch her baby brother's forehead.

او قبل‌از مهروموم کردن نامه، آن را بوسید.

She kissed the letter before sealing it.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بوسیدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
بوس کردن بوسه‌زدن بوسه کردن تقبیل ماچ کردن معانقه

ارجاع به لغت بوسیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بوسیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بوسیدن

لغات نزدیک بوسیدن

پیشنهاد بهبود معانی