innocent, guiltless, sinless, irreproachable, immaculate, impeccable, lily-white
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هیئت منصفه متهم را از همهی اتهامات بیگناه تشخیص داد.
The jury found the defendant innocent of all charges.
کودک بیگناه همه را با رفتارش شگفتزده کرد.
The sinless child surprised everyone with his behavior.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیگناه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیگناه