complete, full, entire, absolute, plenary, plenipotentiary, all, total, integral
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زندگی در شهرستان رئیس خانواده را دارای اختیارات تام میکرد.
Provincial life invested absolute power in the head of the family.
عدد تام، عدد کامل
perfect number
به او اختیار تام داده شده است که به موضوع رسیدگی کند.
She has been given full power to deal with the situation.
اختیار تام
total authority
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تام» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تام