آخرین به‌روزرسانی:

تام به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تمام، کامل

فونتیک فارسی

taam
صفت

complete, full, entire, absolute, plenary, plenipotentiary, all, total, integral

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

زندگی در شهرستان‌ رئیس خانواده را دارای اختیارات تام می‌کرد.

Provincial life invested absolute power in the head of the family.

عدد تام، عدد کامل

perfect number

نمونه‌جمله‌های بیشتر

به او اختیار تام داده شده است که به موضوع رسیدگی کند.

She has been given full power to deal with the situation.

اختیار تام

total authority

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تام

  1. مترادف:
    تمام تمامیت جامع کامل مستوفا مطلق کمال یافته
    متضاد:
    غیرتام ناقص

ارجاع به لغت تام

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تام

لغات نزدیک تام

پیشنهاد بهبود معانی