امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تحقیر کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خوار کردن

فونتیک فارسی

tahghir kardan
فعل متعدی
to humiliate, to degrade, to belittle, to contemn, to debase, to disdain, to downgrade, to depreciate, to scorn, to abase, to mortify, to flout, to denigrate, to affront, to crush, to flatten, to diminish, to sniff, to disparage, to gall, to slight, to humble

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- مربی تصمیم گرفت کاپیتان تیم را تحقیر کند.

- The coach decided to humiliate the team captain.

- وقتی رئیسش در عموم و جلوی همکارانش کار او را نقد کرد، احساس کرد تحقیر شده است.

- She felt humiliated when her boss publicly criticized her work in front of her colleagues.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تحقیر کردن

  1. مترادف:
    حقیرشمردن کوچک شمردن
  1. مترادف:
    پست کردن خوارداشتن خوار کردن

ارجاع به لغت تحقیر کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تحقیر کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تحقیر کردن

لغات نزدیک تحقیر کردن

پیشنهاد بهبود معانی