to arrange, to dispose, to contrive, to order, to organize, to put in order, to array, to collocate, to classify, to assort, to regulate
to arrange
to dispose
to contrive
to order
to organize
to put in order
to array
to collocate
to classify
to assort
to regulate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ترتیب فروش خانه را دادم.
I arranged for the sale of the house.
آنها برای ترتیب دادن آزادی گروگانها ملاقات کردند.
They met to arrange the release of hostages.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ترتیب دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترتیب دادن