فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ترور به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آدم‌کشی سیاسی

فونتیک فارسی

teror
اسم

(political) assassination

ترور رئیس‌جمهور ملت را شوکه کرد و کشور را در ماتم فرو برد.

The assassination of the president shocked the nation and plunged the country into mourning.

ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند رویداد مهمی را رقم زد که منجر به جنگ جهانی اول شد.

The assassination of Archduke Franz Ferdinand marked a watershed event that led to World War I.

وحشت

فونتیک فارسی

teror
اسم

terror, fear, dread, alarm, horror, dismay

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

خانه‌ی جن‌زده پر از ترور و فریاد بود.

The haunted house was filled with terror and screams.

ترور می‌تواند در زمان‌های بحران انگیزه‌ای قوی باشد.

Fear can be a powerful motivator in times of crisis.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ترور

  1. مترادف:
    آدمکشی قتل
  1. مترادف:
    وحشت خوف هراس

ارجاع به لغت ترور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترور

لغات نزدیک ترور

پیشنهاد بهبود معانی