wetness, moisture, moistness, humidity
او تری رنگ را روی بوم نقاشی احساس میکرد.
She could feel the wetness of the paint on the canvas.
کفشهایش به خاطر تری علف خراب شده بودند.
His shoes were ruined by the wetness of the grass.
freshness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تری هوای صبحگاهی به روحم طراوت بخشید.
The freshness of the morning air rejuvenated my spirits.
تری گلهای باغ خیرهکننده بود.
The freshness of the flowers in the garden was breathtaking.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تری