putting off, delay, deferment, postponement, stay, holdup, respite
putting off
delay
deferment
postponement
stay
holdup
respite
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تعویق جلسه همه را ناامید کرد.
The delay of the meeting frustrated everyone.
تعویق او در مهلت پروژه باعث ناراحتی کل تیم شد.
His putting off of the project deadline annoyed the entire team.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تعویق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تعویق