امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تعلیق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بلاتکلیفی

فونتیک فارسی

ta'ligh
اسم
suspension, abeyance, suspense, stay, contingency on (or upon)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- آن قانون سال‌هاست که به حال تعلیق در آمده است.

- That law has been in abeyance for many years.

- پروژه تا اطلاع ثانوی به تعلیق درآمده بود.

- The project was held in abeyance until a later date.
ذرات معلق جامد در مایع

فونتیک فارسی

ta'ligh
اسم
شیمی suspension

- استفاده از تعلیق در تحلیل شیمیایی می‌تواند به جداسازی و تشخیص اجزای مختلف یک ترکیب کمک کند.

- The use of a suspension in chemical analysis can help to separate and identify different components within a mixture.

- پایایی تعلیق

- stability of a suspension
آویختگی، آویزش

فونتیک فارسی

ta'ligh
اسم
hanging, pendency, the state of being suspended or in suspension

- تعلیق پرده‌ها به اتاق حالت دنجی داده بود.

- The hanging of the curtains gave the room a cozy feel.

- تعلیق اثر هنری در نمایشگاه چندین ساعت طول کشید.

- The hanging of the artwork in the gallery took several hours.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تعلیق

  1. مترادف:
    آویختگی آویزش
  1. مترادف:
    تاخیر معلق
  1. مترادف:
    آویختن
  1. مترادف:
    تحشیه تعلیقه تکلمه حاشیه
  1. مترادف:
    معلق کردن فروهشتن

ارجاع به لغت تعلیق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تعلیق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تعلیق

لغات نزدیک تعلیق

پیشنهاد بهبود معانی