destiny, fate, predestination, dispensation, foreordination, fortune
او باور داشت که تقدیرش در کمک کردن به دیگران است.
She believed that her destiny lay in helping others.
بسیاری از افراد باور دارند اعمال ما تقدیرهایمان را شکل میدهد.
Many believe that our actions shape our own destinies.
appreciation, praise, commendation, honoring
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این هدیه نشانهای از تقدیر ما از خدمات شما است.
This gift is a token of our appreciation for your services.
شجاعت او موجب تقدیر شخص نخست وزیر از او شد.
Her courage caused the personal commendation of the Prime Minister.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تقدیر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تقدیر