آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

تلاش کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / talaash kardan /

to try, to struggle, to endeavor, to exert (oneself), to sweat, to strain, to strive, to push, to scramble, to toil, to tussle, to labor

to try

to struggle

to endeavor

to exert

to sweat

to strain

to strive

to push

to scramble

to toil

to tussle

to labor

کوشش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

برای امرار معاش تلاش کردن

to scramble for a living

هرچه تلاش کردم نتوانستم شغلی پیدا کنم.

No matter how I tried, I couldn't find a job.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تلاش کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
کوشیدن جدیت به خرج دادن کوشش کردن سعی کردن

ارجاع به لغت تلاش کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تلاش کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلاش کردن

لغات نزدیک تلاش کردن

پیشنهاد بهبود معانی