toilet, rest room, powder room, water closet, latrine
توالت پولی
pay toilet
دستمال توالت معطر
perfumed toilet paper
makeup, toilet, toilette
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آماده شدنش برای مهمانی زمان زیادی طول کشید چون به دقت لباسهایش را انتخاب کرد و توالتش را انجام داد.
She took a long time getting ready for the party, carefully selecting her outfit and doing her toilette.
حمام دو قسمت مجزا داشت؛ یکی برای دوش گرفتن و دیگری برای توالت.
The bathroom had two separate areas, one for the shower and one for the toilette.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «توالت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/توالت