to frisk
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نگهبان باید هر بازدیدکنندهای را قبلاز ورود به ساختمان جستوجوی بدنی میکرد.
The security guard had to frisk every visitor before they entered the building.
افسر پلیس مظنون را برای هرگونه اسلحه یا کالای قاچاق بازرسی بدنی کرد.
The police officer frisked the suspect for any weapons or contraband.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جستوجوی بدنی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جستوجوی بدنی کردن