quick at repartee, abrupt, quick to answer, quick-witted, ready-witted, saucy, prompt, glib
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
توانایی حاضرجواب او، همه را در طول بحث تحتتأثیر قرار داد.
Her quick at repartee ability impressed everyone during the discussion.
دانشآموز حاضرجواب معلم را با پاسخهای هوشمندانهاش تحتتأثیر قرار داد.
The quick-witted student impressed the teacher with her clever answers.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حاضرجواب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حاضرجواب