to attend, to appear (in), to be present (at)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نمیتوانم امشب در میهمانی حضور بیابم چون باید تا دیروقت کار کنم.
I can't attend the party tonight because I have to work late.
دانشآموزان ملزم بودند که در کنفرانسی که درمورد اهمیت بازیافت برگزار میشد، شرکت کنند.
The students were required to attend the lecture on the importance of recycling.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حضور یافتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حضور یافتن