to dry, to desiccate, to dehydrate, to parch
اگر به گلها آب ندهید، خواهند خشکید.
The flowers will dry if they are not watered.
بدون رطوبت مناسب، خاک رس میخشکد و غیرقابل استفاده میگردد.
Without proper moisture, the clay will desiccate and become unusable.
to die, to dry up, to sear, to wither
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اگر به گیاه آب ندهید، خواهد خشکید.
If you don't water the plant, it will die.
گلها در گرمای آفتاب شروع به خشکیدن کردند.
The flowers began to dry up in the heat of the sun.
to stiffen, to harden, to rigidify, to sclerose
هوای سرد باعث شد عضلاتم بخشکند.
The cold air caused my muscles to stiffen.
عضلات پشتش بعداز نشستن طولانی شروع به خشکیدن کردند.
The muscles in her back began to harden after sitting for too long.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خشکیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خشکیدن