to suffocate, to stifle, to drown, to be drowned, to choke, to be choked, to be throttled, to be smothered, to be strangulated, to asphuxiate
اکثر کسانی که در آتشسوزی مردند بهواسطهی گاز و بخار خفه شده بودند.
Most of the people who died in the fire had been asphyxiated by the fumes.
کمک! دارم خفه میشوم!
Help! I am drowning!
to shut up, to hush up, to become silent, to become mum
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بتمرگ و خفه شو!
sit down and shut up!
با صدایی پرخاشگرانه گفت: «خفه شو!»
"shut up!" she said with a snarl
کلمهی «خفه شدن» در زبان انگلیسی به choking ترجمه میشود، هرچند بسته به زمینه، ممکن است معادلهایی مانند suffocation یا drowning نیز بهکار برود.
«خفه شدن» به حالتی گفته میشود که در آن جریان طبیعی هوا به ششها قطع یا بهشدت محدود میشود و فرد نمیتواند نفس بکشد. این وضعیت ممکن است به دلایل مختلفی رخ دهد، از جمله گیر کردن جسم خارجی (مثل لقمه غذا) در گلو، انسداد راه تنفسی به دلیل تورم یا بیماری، فشار خارجی بر نای، یا در موارد شدیدتر، غرق شدن در آب.
خفگی اگر بهموقع درمان نشود، میتواند در عرض چند دقیقه منجر به آسیب مغزی یا حتی مرگ شود، چرا که مغز تنها برای چند دقیقه میتواند بدون اکسیژن زنده بماند.
از نظر پزشکی، نوع شایع خفگی در محیطهای روزمره معمولاً به خاطر گیر کردن غذا در حلق کودکان یا سالمندان رخ میدهد. در چنین مواقعی، روشهایی مانند مانور هایملیخ (Heimlich maneuver) برای باز کردن راه تنفس بهکار میرود.
اما خفگی میتواند جنبههای دیگر نیز داشته باشد؛ مثلاً در مورد مسمومیت با گازهایی مانند مونوکسید کربن، خفگی بدون انسداد فیزیکی رخ میدهد، زیرا این گاز با عملکرد طبیعی خون در اکسیژنرسانی به بدن تداخل میکند.
در حوزهی ادبیات یا زبان محاوره نیز، «خفه شدن» گاهی بهشکل استعاری بهکار میرود؛ مثلاً وقتی کسی از شدت ناراحتی یا اضطراب نمیتواند صحبت کند یا نفس بکشد، میگویند «احساس خفگی میکرد» یا «از بغض خفه شده بود». این کاربرد استعاری بهویژه در متون احساسی یا دراماتیک رایج است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خفه شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خفه شدن