آخرین به‌روزرسانی:

خفه کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

راه تنفس را بستن

فونتیک فارسی

khafe kardan
فعل متعدی

to suffocate, to strangle, to choke, to stifle, to asphyxiate, to bruke, to garrote, to smother, to throttle, to wring the neck

او سعی کرد با متکا مرا خفه کند.

He tried to choke me with the pillow.

آتش را خفه کردن

to smother a fire

ساکت کردن

فونتیک فارسی

khafe kardan
فعل متعدی

to extinguish, to suppress, to muffle, to shut up, to silence

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

پرده‌های سنگین صداهای خیابان را خفه می‌کند.

The heavy curtains muffle the sound of the street.

معلم با نگاهی جدی کلاس پرسروصدا را خفه کرد.

The teacher silenced the noisy classroom with a stern look.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خفه کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خفه کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خفه کردن

لغات نزدیک خفه کردن

پیشنهاد بهبود معانی