آخرین به‌روزرسانی:

خواستن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

درخواست کردن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to wish, to want, to desire, to request, to yearn, to aspire, to desiderate

من می‌خواهم دوستانم بیشتر به دیدن من بیایند.

I wish my friends would visit more often.

من آرامش خانه‌ی کودکی‌ام را می‌خواهم.

I yearn for the comfort of my childhood home.

نیاز داشتن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to require, to demand, to claim

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

این شغل سطح بالایی از مهارت و تجربه را می‌خواهد.

This job requires a high level of skill and experience.

معلم از دانش‌آموزان خود احترام می‌خواهد.

The teacher will demand respect from her students.

طلب داشتن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to be overdue, to claim to be owned to, to demand payment

مالک اجاره‌بها را برای اجاره‌ی معوقه خواست.

The landlord demanded payment for the overdue rent.

او ارث بزرگی از پدربزرگش را می‌خواهد.

He claims to be owned to a vast inheritance from his grandfather.

فرا خواندن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to call, to summon, to demand the presence of, to request the presence of

ندای ضعیف کمک خواستن را از دور شنیدم.

I heard a faint call for help in the distance.

آن‌ها نیاز دارند کارشناسانی برای کنفرانس بخواهند.

They need to request the presence of experts for the conference.

خاطرخواه بودن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to love, to have a crush on, to be in love (with)

او همکارش را می‌خواهد.

He has a crush on his coworker.

خواستن او بهترین احساسی است که تابه‌حال داشته‌ام.

To be in love with her is the best feeling I've ever had.

قصد کردن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to intend, to purpose, to be about to, to be going to

من می‌خواهم پروژه‌ام را تا پایان هفته تمام کنم.

I intend to finish my project by the end of the week.

او می‌خواهد امسال یک زبان جدید یاد بگیرد.

She purposed to learn a new language this year.

اراده کردن

فونتیک فارسی

khaastan
فعل متعدی

to will, to be determined to

او می‌خواهد که پروژه را به‌موقع تمام کند.

She will be determined to finish the project on time.

او می‌خواهد که نمراتش را در این ترم بهبود بخشد.

He is determined to improve his grades this semester.

(فعل کمکی)

فونتیک فارسی

khaastan

will, shall

آن‌ها برای شام به ما ملحق خواهند شد.

They will join us for dinner.

اگر سخت کار کنی، موفق خواهی شد.

You shall succeed if you work hard.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خواستن

  1. مترادف:
    آرزو کردن اراده کردن طلبیدن میل کردن
  1. مترادف:
    آرزومند بودن اشتیاق داشتن مشتاق بودن راغب بودن
  1. مترادف:
    خواهش کردن طلب کردن
  1. مترادف:
    احضار کردن فراخواندن
  1. مترادف:
    امر کردن فرمان دادن
  1. مترادف:
    تمایل‌داشتن میل داشتن
  1. مترادف:
    تصمیم داشتن قصدداشتن مصمم ب

ارجاع به لغت خواستن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خواستن

لغات نزدیک خواستن

پیشنهاد بهبود معانی