۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

خیساندن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تر کردن

فونتیک فارسی

khisaandan
فعل متعدی
to soak, to steep, to drench, to marinate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- من دوست دارم مرغ را در مخلوطی از روغن‌زیتون و آب‌لیمو بخیسانم.

- I like to marinate chicken in a mixture of olive oil and lemon juice.

- او روی گیاهان را نپوشانده بود، بنابراین طوفان آن‌ها را خیساند.

- She forgot to cover the plants, so the storm drenched them.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خیساندن

  1. مترادف:
    تر کردن خیسانیدن خیس کردن مرطوب کردن
    متضاد:
    خشکاندن خشکانیدن

ارجاع به لغت خیساندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیساندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خیساندن

لغات نزدیک خیساندن

پیشنهاد بهبود معانی