آخرین به‌روزرسانی:

خیساندن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تر کردن

فونتیک فارسی

khisaandan
فعل متعدی

to soak, to steep, to drench, to marinate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

من دوست دارم مرغ را در مخلوطی از روغن‌زیتون و آب‌لیمو بخیسانم.

I like to marinate chicken in a mixture of olive oil and lemon juice.

او روی گیاهان را نپوشانده بود، بنابراین طوفان آن‌ها را خیساند.

She forgot to cover the plants, so the storm drenched them.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خیساندن

  1. مترادف:
    تر کردن خیسانیدن خیس کردن مرطوب کردن
    متضاد:
    خشکاندن خشکانیدن

ارجاع به لغت خیساندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیساندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خیساندن

لغات نزدیک خیساندن

پیشنهاد بهبود معانی