آخرین به‌روزرسانی:

خشکاندن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خشک کردن

فونتیک فارسی

khoshkaandan
فعل متعدی

to dry, to desiccate, to drain, to air, to parch

باتلاق را خشکاندن (زهکشی کردن)

to drain a marsh

لطفاً بعداز شستن ظرف‌ها، آن‌ها را بخشکان.

Please dry the dishes after washing them.

مانع رشد و پیشرف چیزی شدن

فونتیک فارسی

khoshkaandan
فعل متعدی

to stop, to stand, to prevent, to restrain

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

مدیر تصمیم گرفت پروژه را به‌دلیل محدودیت‌های بودجه بخشکاند.

The manager decided to stop the project due to budget constraints.

او مجبور شد کارش را بخشکاند تا به برخی مسائل فوری رسیدگی کند.

He had to stand his work to address some urgent issues.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خشکاندن

  1. مترادف:
    خشک کردن خشکانیدن
  1. مترادف:
    پژمرده کردن
  1. مترادف:
    از بین بردن نابود کردن

ارجاع به لغت خشکاندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خشکاندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خشکاندن

لغات نزدیک خشکاندن

پیشنهاد بهبود معانی