آخرین به‌روزرسانی:

دختری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / dokhtari /

daughterly, girlhood, maidenhood, virginity, virginness

وابسته به دختر بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

پیوند دختری بین آن‌ها غیرقابل شکستن و پر از عشق بود.

The daughterly bond between them was unbreakable and filled with love.

این فیلم به بررسی پیچیدگی‌های فرهنگ دختری می‌پردازد.

The film explores the complexities of virginity culture.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دختری

  1. مترادف:
    بکارت دوشیزگی عذرت

ارجاع به لغت دختری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دختری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دختری

لغات نزدیک دختری

پیشنهاد بهبود معانی