آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴

    دست به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    کالبدشناسی arm, foerfoot, forelimb, foreleg

    arm

    foerfoot

    forelimb

    foreleg

    دست, arm, foerfoot, forelimb, foreleg
    بازو، آرنج، کف دست و انگشتان

    سرباز دستش را برای ادای احترام به پرچم بالا برد.

    The soldier raised his arm to salute the flag.

    او در حین بازی فوتبال دستش را شکست.

    She broke her foreleg while playing soccer.

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    کالبدشناسی paw, hand, limb

    paw

    hand

    limb

    از مچ تا نوک انگشت دست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    نماد عدالت در یک دست ترازو و در دست دیگر شمشیر دارد.

    The symbol of justice holds a balance in one hand and a sword in the other.

    قلم را در دست راستت بگیر.

    Take the pen in your right hand.

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    set, pack, mitt, suit, deal, deck

    set

    pack

    mitt

    suit

    deal

    deck

    سرویس یا مجموعه‌ای از چیزی

    یک دست ورق (بازی)

    a pack of playing cards

    ما باید یک دست کامل از ظروف برای مهمانی شام پیدا کنیم.

    We need to find a complete set of dishes for the dinner party.

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    trick, time(s), set, turn

    trick

    time

    set

    turn

    دفعه

    در هر دست، او با چالش‌های جدیدی مواجه شد.

    At every turn, he faced new challenges.

    من آخرین دست بازی را با یک استراتژی عالی بردم.

    I won the last set of the game with a great strategy.

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    kind, class, quality, suite, flapper, rate, ensemble

    kind

    class

    quality

    suite

    flapper

    rate

    ensemble

    جنس

    لباس دست اول

    the first-rate dress

    پارچه‌ی دیگری از آن دست

    another cloth of that kind

    اسم
    فونتیک فارسی / dast /

    side, direction

    side

    direction

    طرف

    او به دست چپ خیابان رفت.

    She walked to the left side of the street.

    مطمئن شوید که در دست راست خیابان پارک کردید.

    Make sure to park on the right side of the street.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد دست

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    ید
    مترادف:
    ارتباط تبانی رابطه
    مترادف:
    تسلط قدرت

    سوال‌های رایج دست

    دست به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «دست» در زبان انگلیسی به hand ترجمه می‌شود.

    دست یکی از مهم‌ترین اعضای بدن انسان است که نقش کلیدی در انجام فعالیت‌های روزمره و تعامل با محیط اطراف ایفا می‌کند. این عضو متشکل از استخوان‌ها، عضلات، اعصاب و پوست است که با همکاری یکدیگر امکان گرفتن، لمس کردن، نوشتن و انجام حرکات دقیق را فراهم می‌آورند. دست‌ها به‌واسطه‌ی ساختار پیچیده‌شان، از جمله انگشتان انعطاف‌پذیر و مفاصل متعدد، توانایی انجام کارهای ظریف و پیچیده را دارند که متمایزکننده‌ی انسان از بسیاری دیگر از جانداران است.

    از گذشته‌های دور، دست نه تنها وسیله‌ای برای انجام کار، بلکه نمادی فرهنگی، هنری و اجتماعی نیز بوده است. در نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و هنرهای تجسمی، دست‌ها به عنوان ابزاری برای بیان احساسات، قدرت، مهارت و حتی هویت افراد به تصویر کشیده می‌شوند. ضرب‌المثل‌هایی مانند «دست به کار شدن» یا «دست دست کردن» نشان‌دهنده نقش فعال یا غیرفعال بودن دست در زندگی روزمره است. همچنین، دست دادن به عنوان یک نوع خوش‌آمدگویی و برقراری ارتباط میان انسان‌ها اهمیت زیادی دارد.

    در زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی، حرکات دست معانی مختلفی دارند؛ از اشاره کردن، تکان دادن دست برای سلام و خداحافظی گرفته تا ژست‌هایی که پیام‌های فرهنگی یا احساسی منتقل می‌کنند. در حوزه‌ی پزشکی، دست‌ها یکی از اعضای حساس و آسیب‌پذیر بدن هستند که نیازمند مراقبت و محافظت ویژه‌اند. آسیب‌های دست می‌تواند کارکرد روزمره‌ی فرد را به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد و توانایی‌های حرکتی را محدود کند.

    دست به‌عنوان وسیله‌ای برای خلاقیت و آفرینش نیز شناخته می‌شود. هنرمندان با دست‌های خود نقاشی می‌کشند، نوازندگان با انگشتانشان موسیقی خلق می‌کنند و صنعتگران به کمک دست‌ها آثار هنری و صنعتی تولید می‌کنند.

    دست نمادی است از توانایی، مهارت و ارتباط، پلی میان انسان و دنیای پیرامونش که به زندگی معنا و کیفیت می‌بخشد.

    ارجاع به لغت دست

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «دست» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دست

    لغات نزدیک دست

    • - دژی
    • - دسامبر
    • - دست
    • - دست آخر
    • - دست‌آموز
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.