آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

راندن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / raandan /

to drive, to sail, to propel, to ride, to lead, to harry, to fly, to pilot, to run, to pull, to repel, to steer, to handle, to race, to urge, to herd, to wave, to row, to navigate, to drift, to flap, to scull

to drive

to sail

to propel

to ride

to lead

to harry

to fly

to pilot

to run

to pull

to repel

to steer

to handle

to race

to urge

to herd

to wave

to row

to navigate

to drift

to flap

to scull

رانندگی کردن، به حرکت درآوردن

در جهت مخالف ترافیک راندن

to drive against the traffic

راندن قایق خلاف جهت رودخانه دشوار است.

It is hard to row a boat up a river.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

یک‌چرخه وسیله‌ی نقلیه‌ای است که راندن آن به تعادل بالایی نیاز دارد.

The unicycle is a vehicle that requires great balance to ride.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / raandan /

to drive away, to expel, to send, to shoo (away), to alienate, to ostracize

to drive away

to expel

to send

to shoo

to alienate

to ostracize

دور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

سیاست‌مداری‌های زننده ممکن است مشتریان وفادار را از خود براند.

The harsh policies might drive away loyal customers.

به نظر می‌رسید که تکبر او دوستان احتمالی را از خود می‌راند.

His arrogance seemed to shoo away potential friends.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راندن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت راندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راندن

لغات نزدیک راندن

پیشنهاد بهبود معانی