to defecate, to pooh, to have a bowel movement, to poop, to relive oneself, to crap, to shit, to evacuate
حیوانات بعد از هر وعده میرینند.
Animals defecate after every meal.
اکثر ما روزی یک بار میرینیم.
Most of us defecate once a day.
to do something very badly, to bungle, to fail miserably, to bomb, to botch
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بعضی موفق میشوند و بعضی میرینند.
Some manage it. Some fail miserably.
میترسیدم به ماموریت برینی.
I was afraid you would bungle this assignment.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ریدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ریدن