sweepings, rubbish, dirt, trash, garbage, litter, refuse
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دادگاه به او دستور داد که از قرار دادن زباله در خیابان دست بردارد.
The court ordered him to desist from putting his garbage in the street.
این پارک پس از پایان کنسرت پوشیده از زباله شد.
The park was covered in litter after the concert ended.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زباله» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زباله