امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زحمت کشیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سخت کار کردن

فونتیک فارسی

zahmat keshidan
فعل لازم
to take pains, to trouble, to take the trouble to, to make an effort, to work hard, to suffer hardship, to toil, to plod, to slog, to suffer, to strive, to travail, to labor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- او تصمیم گرفت زحمت بکشد تا زبان جدیدی یاد بگیرد.

- She decided to take the trouble to learn a new language.

- آن‌ها بی‌وقفه در مزارع از سپیده‌دم تا غروب زحمت می‌کشند.

- They labor tirelessly in the fields from dawn till dusk.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت زحمت کشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زحمت کشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زحمت کشیدن

لغات نزدیک زحمت کشیدن

پیشنهاد بهبود معانی