فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

زندان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • محبس، بازداشتگاه
  • فونتیک فارسی

    zendaan
  • اسم
    prison, jail, lockup, penitentiary, hold, slammer, calaboose, clink, jug
    • - ایمان روح را از زندان بدن آزاد می‌کند.

    • - Faith liberates the soul from the body's prison.
    • - تحمل زندگی در زندان دشوار بود.

    • - Prison life was difficult to bear.
  • عامیانه clink, calaboose, cooler, hoosgow, jug, pen, slammer, quod
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد زندان

ارجاع به لغت زندان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زندان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زندان

پیشنهاد بهبود معانی