با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

زندان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

محبس، بازداشتگاه

فونتیک فارسی

zendaan
اسم
prison, jail, lockup, penitentiary, hold, slammer, calaboose, clink, jug

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- ایمان روح را از زندان بدن آزاد می‌کند.

- Faith liberates the soul from the body's prison.

- تحمل زندگی در زندان دشوار بود.

- Prison life was difficult to bear.
عامیانه clink, calaboose, cooler, hoosgow, jug, pen, slammer, quod
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زندان

ارجاع به لغت زندان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زندان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زندان

پیشنهاد بهبود معانی