با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    سالاری به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    ریاست، پادشاهی، سروری

    فونتیک فارسی

    saalaari
    اسم
    eldership, deanship, command, chiefdom

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    - عاقلانه سالاری کن

    - command wisely

    - هنگام فرمانبرداری سالاری را یاد بگیر

    - Through obedience learn to command
    فرمانروایی، حکومت

    فونتیک فارسی

    -saalaari
    سازه‌ی پیوندی
    leadership, command

    - مادرسالاری

    - matriarchy

    - مردم‌سالاری

    - democracy
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد سالاری

    1. ریاست، سروری، مهتری
    2. سرداری، فرماندهی
    3. حکومت
    4. پادشاهی، سلطنت
    5. پیری، سالمندی، کهنسالی

    ارجاع به لغت سالاری

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سالاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سالاری

    لغات نزدیک سالاری

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار