amphitheater, hall, auditorium
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
همهی نمایندگان در سالن جمع شده بودند.
All the deputies were assembled in the hall.
دزدکی توی سالن آمد.
He sneaked into the hall.
سالن استراحت
lounge
سالن انتظار
waiting room, lobby
سالن سینما
cinema, movie theater
سالن غذاخوری
mess hall, dining hall
سالن زیبایی
beauty parlour, beauty salon, beauty shop
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سالن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سالن