saddler
سراج زین چرمی زیبایی برای اسب مشتری ساخت.
The saddler crafted a beautiful leather saddle for the customer's horse.
پدربزرگم سراج ماهری بود که با ساختن محصولات چرمی سفارشی گذران زندگی میکرد.
My grandfather was a skilled saddler who made his living by creating custom leather goods.
lantern, lamp
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سراج قرمزی را به سرسرا آویزان کرد.
She hung a red lantern on the porch.
سراج عتیقه
antique lantern
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سراج» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سراج